محسن قاضی مرادی
محسن قاضیمرادی بازیگر اهل ایران بود. او فارغالتحصیل مدرسه عالی مدیریت تهران بود و بازی در سینما را از سال ۱۳۵۱ با فیلم حسن سیاه به کارگردانی پرویز اصانلو آغاز کرد. او همسر مهوش وقاری بود.
محسن قاضیمرادی بازیگر اهل ایران بود. او فارغالتحصیل مدرسه عالی مدیریت تهران بود و بازی در سینما را از سال ۱۳۵۱ با فیلم حسن سیاه به کارگردانی پرویز اصانلو آغاز کرد. او همسر مهوش وقاری بود.
مردی دو زن، یکی از محلات پائین شهر و یک زن نیز در محلات بالا شهر دارد و از هر کدام از این زنها نیز فرزندانی دارد که از وجود یکدیگر بیخبر هستند…
محسن نوجوانی است که در کنار بچه های خیابانی هم سن و سال خود در میان خیابان های شلوغ شهر گل فروشی می کند. او آرزوی داشتن یک وجب آسمان را در سر دارد. خواسته او محقق می شود؛ در ابتدا هیچکس تحقق چنین آرزویی را باور نمی کند اما با دیدن آن، ماجراهای گوناگونی آغاز می شود...
قرن سوم هجری، مقارن با خلافت عباسی (دهمین خلیفه) و امامت دهمین پیشوای شیعه امام هادی (ع) است…
یک دکتر، قصد دارد با تحقیقات خود داروی ضد سرطان بسازد. در این حال مشکلات خانوادگی زیادی نیز دارد....
صیف اله خان از دنیا رفته و طی یک وصیت عجیب تمام فرزندانش را از ارث محروم می کند. اما یک شرطبندی برای رسیدن به ارث وجود دارد و آن ازدواج دو پسرش تا قبل از رسیدن مراسم چهلمش است. اما موضوع به این سادگی نیست و اتفاقات عجیب تری پیش روی آنهاست…
رضا جوانی است که 7 سال پیش در آستانه تحویل سال به خواستگاری زری رفته و هر سال شب عید با نحسی مواجه می شود امسال در آستانه تحویل سال باز هم بدبیاری دامنگیر او و خانواده اش می شود اما…
دختر یک مرد سنتی، پس از ازدواج زندگی زناشویی ناموفقی دارد. پدرش که از این موضوع آگاه است تصمیم میگیرد برای ازدواج دو دختر دیگرش شرایطی قائل شود. به همین منظور شرایط خود را به صورت یک بخش نامه بر روی کاغذ میآورد و از خواستگارها میخواهد طبق مفاد مندرج شده، پا پیش بگذارند..
دکتر بهرام نورآیین در پی از دست دادن همسر و فرزندش در حادثهٔ یازدهم سپتامبر در نیویورک گاهی به ایران بازمیگردد. او که از شهر گریزان است به درمانگاهی که کنار چغازنبیل واقع شده میرود. او در آنجا دختری نوجوان به نام اقلیما را به عنوان پرستار استخدام میکند و به تدریج رابطهای صمیمانه میان آنها شکل میگیرد و…
فرهاد اصلانی بعد از آزاد شدن از کمپ ترک اعتیاد و بازگشت به خانه به دنیال جاسازهایی میگردد که قبل از رفتن به کمپ مواد جاسازی کرده بود که در پی این کنکاش..
داستان ویلای من دربارهٔ پیرمردی 90 ساله و پولدار (آقای مشکات) است که قرار است بهزودی فوت کند. وی هرگز ازدواج نکرده و فرزندی ندارد. او فقط چند برادر دارد که همهٔ آنها فوت کردهاند. وکیل درستکار وی (نگین معتضدی) به دنبال وراث واقعی او میباشد که بهطور اتفاقی ارسلان (مهران مدیری) و هدایت (سیامک انصاری) که در یک رستوران کار میکنند متوجه این ماجرامیشوند و تصمیم میگیرند که خود را به عنوان برادر زاده مشکات معرفی کنند. ارسلان فردی باهوش و خلاف کار با سابقه است و هدایت نیز سابقه زندان دارد و در جعل مدرک استاد است.